مک کوئین همان ماشین مسابقهای است که در قسمت اول فیلم در سال 2005 میلادی راه خود را گم کرد و سر از یک صحرای بی آب و علف درآورد. او که در این محل غرور خود را کنار گذاشت و تعدادی دوست خوب پیدا کرد، در قسمت دوم همراه یکی از آنها راهی سفری هیجانانگیز میشود تا در مسابقات بزرگ اتومبیلرانی شرکت کند. اما مسیرشان طولانی است و بهزودی خود این سفر تبدیل به یک مسابقۀ بزرگ و ماجراجویانه برای مککوئین میشود.
ویلسون بازیگری را از سال 1996 میلادی و با حضور در نقشهای دوم شروع کرد. در سال 1999 میلادی با فیلمهای «جنزده» و «ظهر شانگهای» (در کنار جکی چان) تبدیل به یک بازیگر مطرح و درجهیک شد. استقبال خانوادهها- و به ویژه کودکان و نوجوانان- از قسمت اول «ماشینها»، راه را برای تولید دومین قسمت آن فراهم کرد. به گفته ویلسون دلیل موفقیت این فیلم و استقبال بچهها از آن را باید در مضمون انسانیاش دید. این فیلم، قصۀ ماشین ماجراجویی را تعریف میکند که قهرمان جهان و بسیار مغرور است، اما زمانی که بایکسری مشکل روبهرو میشود، به ارزش دوستی و همکاری پی میبرد. سازندگان فیلم این موضوع را به شکلی جذاب و آموزنده در قصۀ خود تعریف میکنند و در همان حال، از سرگرم کردن تماشاگران هم غافل نیستند.برگردان گفتوگو با ویلسون را درباره این فیلم میخوانید.
- بازگشت به دنیای انیمیشن و همکاری در دومین قسمت «ماشینها» چگونه بود؟
خیلی دوست داشتم دوباره بهجای لایتینگ مککوئین، این ماشین مسابقهای ماجراجو صحبت کنم. هنگام تولید قسمت اول، اوقات بسیار خوشی داشتیم و صداپیشگی برای یک فیلم انیمیشن تجربۀ خیلی خوبی بود. به عنوان یک بازیگر، کار کردن در یک فیلم انیمیشنی چیزهای زیادی به من آموخت و حتی در بازیگری جلوی دوربین هم کمک بسیاری به من کرد. زمانی که قرار شد صدایم را دوباره به مککوئین قرض بدهم، هم ترس کمتری داشتم و هم میدانستم چه کاری باید انجام دهم. با این حال، انگار اولینبار بود که اینکار را انجام میدادم.
- صداپیشگی د ر فیلمهای انیمیشن سخت است؟
بههرحال شبیه نقش بازیکردن جلوی دوربین نیست و تفاوتهای زیادی با آن دارد. جلوی دوربین شما از تمام وجودتان برای ارائۀ نقش استفاده میکنید، ولی در انیمیشن تمامی حس و حال و قدرت بازیگریتان را باید درصدایتان خلاصه کنید.
البته درکنار سختبودن این کار، انیماتورها کار شما را تا حدود زیادی راحت میکنند. آنها به شخصیتهای فیلمهای انیمیشنی هویت ظاهری میدهند و بخش مهمی از کاری را که باید انجام دهید، برایتان انجام میدهند. این بخش از فیلم در دست شما نیست و هیچ کاری دربارهاش نمیتوانید انجام دهید. با این حال شما این مزیت را دارید که میتوانید به کمک صدایتان این شخصیت و ظاهر او را به همان سمتی ببرید که خودتان دوست دارید. بههرحال صدا نقش بسیار مهمی در معرفی یک آدم یا شخصیت کارتونی دارد و این کاراکترهای انیمیشنی به کمک صداهاست که هویت واقعی خود را پیدا میکنند.
- در ضبط صدای قسمت دوم فیلم مشکلی نداشتید؟
زمان همکاری در قسمت اول، چیزهای زیادی درباره همکاری با یک محصول انیمیشنی یاد گرفتم. این تجربیات کمک کرد تا کار هنگام تولید قسمت دوم خیلی راحتتر باشد. مثل این بود که تو به سفری میرفتی که قبل از این یک بار دیگر رفته بودی و با محیط آشنایی داشتی. طبیعی است که راه را بلدی و گم نمیشوی. اتفاقاً اینبار فرصتش را داشتم که چیزهای تازهای به کار اضافه کنم و ابتکاراتی به خرج بدهم. دفعۀ اول هیچ یک از این کارها را نمیتوانستم انجام دهم، زیرا هنوز موضوع برایم جا نیفتاده بود.
- همکاری شما به عنوان صداپیشه چه زمانی با این پروژه شروع شد؟ هنگام خلق شخصیتها هم در جریان کار بودید؟
خیر، ما فیلم آمادهشده را میبینیم که صدا ندارد و حالا باید بهجای شخصیتهای متنوع و متعدد آن صحبت کنیم. وظیفۀ ما قرضدادن صدایمان به آن شخصیتهای کارتونی است و کار درست این است که وقتی بازی آن تمام شد (منظورم این است که طراحی آنها تمام شد)، برویم و به جایشان حرف بزنیم. چیزی شبیه دوبلۀ فیلم است. انگار که داریم یک فیلم خارجی را دوبله میکنیم.
- جان لستر، کارگردان فیلم درباره مک کوئین به شما توضیحات زیادی داد؟
بله، خیلی زیاد. درست مثل این است که بخواهید جلوی دوربین فیلمبرداری نقش بازی کنید. کارگردان دربارۀ شخصیت موردنظر توضیحات کامل و کافی میدهد و میگوید که چگونه باید در حال و هوای او قرار بگیرید و او چگونه موجودی است. وقتی این کار صورت گرفت، نوبت شما میرسد که در قالب آن شخصیت قرار بگیرید و احساس کنید که حالا خود او هستید. تفاوت انیمیشن با فیلم زنده در این است که میکروفن اتاق ضبط صدا، جای دوربین فیلم برداری را میگیرد.
- «ماشینها» اولین انیمیشنی بودکه صدایتان را به آن قرض دادید و پس از آن فقط با یک کار انیمیشنی دیگر («آقای فاکس شگفتانگیز» در سال 2009) همکاری کردید. قصد ندارید با محصولات کارتونیِ بیشتری همکاری کنید؟
خیلی دوست دارم این کار را بکنم، ولی همکاری با یک فیلم انیمیشنی نیرو و توان زیادی از بازیگر میگیرد و مثل بازی جلوی دوربین نیست. از طرف دیگر، احساس میکنم بهتر است صدایم را به شخصیتهای انیمیشنی کمتری قرض بدهم تا وقتی در یک فیلم انیمیشنی بهجای یکی از شخصیتها صحبت میکنم، صدایم جذاب و قابلقبول باشد. من این خوششانسی را داشتهام که با پروژۀ مهمی مثل «ماشینها» همکاری کنم و همین هم برایم کافی است.
- فاصله شش سالهای که بین تولید دو قسمت اول و دوم افتاد، کار صداپیشگی را برایتان سخت نکرد!
خیر، کافی بود یکبار به تماشای قسمت اول بنشینم تا همهچیز دوباره به یادم بیاید و خاطرات و تجربۀ قبلی زنده شود.
- زمانی که اولین قسمت فیلم به نمایش درآمد، فکر میکردید قسمت دومی هم داشته باشد!
جان لستر به من گفت وقتی برای کار تبلیغات فیلم به اروپا رفته بود، قصۀ قسمت دوم را در ذهنش مرور میکرد. همۀ ما میدانستیم «ماشینها» دنبالهای خواهد داشت و منتظر شروع تولید آن بودیم.
- پس قسمت سومی هم وجود دارد؟
فکر میکنم این طور باشد. ولی سازندگان فیلم هنوز به صورت رسمی چیزی در اینباره نگفتهاند. اگر این اتفاق بیفتد، مطمئن باشید سومین قسمت فیلم تا زودتر از شش سال دیگر روی پردۀ سینماها نخواهد رفت. در حال حاضر یک فیلم انیمیشنی خوب و باکیفیت بالا، حدوداً پنج ساله آمادۀ نمایش عمومی میشود.